سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارداق

شعررررررررررر

 یک نفر هست که از پنجره‌هانرم و آهسته مرا می‌خواندگرمی لهجه بارانی اوتا ابد توی دلم می‌ماندیک نفر هست که در پرده شبطرح لبخند سپیدش پیداست‌مثل لحظات خوش کودکی‌ام‌پر ز عطر نفس شب‌بوهاست‌یک نفر هست که چون چلچله‌هاروز و شب شیفته پرواز استتوی چشمش چمنی از احساستوی دستش سبد آواز استیک نفر هست که یادش هر روزچون گلی توی دلم می‌رویدآسمان، باد، کبوتر، باران‌قصه‌اش را به زمین می‌گوید یک نفر هست که از راه درازباز پیوسته مرا می‌خواند

طنززززززززززززز

دخترا این کارا رو عمرأ انجام نمیدن... دخترا اصلا بینی هاشون رو عمل نمی کنند. هیچ وقت موهاشون رو رنگ نمی کنن مادر زاد مش شدست.هیچ وقت به هم دیگه چپ چپ نگاه نمی کنن و به هم حسودی نمی کنن.تمام طلا جواهراشون اصل اصله.هرگزقبل از ازدواج ابروهاشون رو بر نمی دارن عمرا بردارن،کی گفته بر میدارن،نه بابا بر نمی دارن که، مرتبش می کنن.بی اجازه مامان و بابا هیچ وقت بیرون نمی رن.به بهانه کتابخونه با دوستشون بیرون نمیرن.اونقدر خواستگار دارن که نمیدونن به کدوم جواب بدن.همیشه سر به زیرن اصلا به غریبه ها نگاه نمی کنن (کاش فقط نگاه بود...!)بعد از ازدواج تازه میفهمن حروم شدن طفلیها خونه باباشون همه چیزداشتن.روچشماشون اصلا لنز نمی ذارن، رنگش مادر زادی سبز و آبیه و خاکستری و بنفش و زرد و قرمز و آلبالویی و اناری.تا حالا تو زندگیشون با هیچ پسری حرف نزدن.

مذاکرات ژنو وتوافق

پاسخ رهبر معظم انقلاب به نامه رئیس‌جمهور در خصوص روند مذاکرات هسته‌ای؛ ? عکس  ? نسخه چاپیدستیابی به آنچه مرقوم داشته‌اید در خور تقدیر و تشکر از هیئت مذاکرات هسته‌ئی است/ ایستادگی در برابر زیاده خواهیها همواره شاخص خط مستقیم حرکت مسئولان باشد (1392/09/03 - 11:22) حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به نامه حجت الاسلام والمسلمین روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران در خصوص روند مذاکرات هسته‌ای، ضمن تقدیر و تشکر از هیئت مذاکره کننده کشورمان تأکید کردند: بی‌شک فضل الهی و دعا و پشتیبانی ملت ایران عامل این موفقیت بوده و ایستادگی در برابر زیاده خواهیها همواره باید شاخص خطّ مستقیم حرکت مسئولان این بخش باشد.متن نامه رئیس محترم جمهور و پاسخ رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:بسم‌اله الرحمن الرحیممحضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامیحضرت آیت‌الله خامنه‌ای دامت برکاتهباسلام و تحیات وافره،خدای بزرگ را سپاس می‌گویم که در نخستین ماه‌های شروع کار دولت تدبیر و امید، فرزندان انقلابی شما توانستند در مذاکراتی دشوار و پیچیده، حقانیت ملت ایران در فعالیت‌های هسته‌ای را در صحنه بین‌المللی اثبات کنند و گام نخست را به گونه‌ای پیش برند که حقوق هسته‌ای و حق غنی‌سازی ملت ایران مورد اذعان قدرتهای جهانی -که سالها سعی بر انکار آن داشتند- قرار گیرد و راه برای گام‌های بلند بعدی در حراست از پیشرفت‌های فنی و اقتصادی کشور گشوده شود.توفیق در این مذاکرات نشان داد که می‌توان با رعایت همه اصول و خطوط قرمز نظام، با ارائه منطقی و مستدلِ مواضع ملت ایران و اتمام حجت برای افکار عمومی جهان، قدرتهای بزرگ را نیز به احترام به حقوق ملت ایران فراخواند و گام‌های بعدی را نیز در مسیر حل و فصل نهایی اختلافات با استحکام برداشت.بی‌شک این موفقیت، حاصل عنایات حق و رهنمودهای رهبری عالیقدر نظام و حمایت بی‌دریغ ملت ایران بوده است و توفیق نهایی نیز دراین مسیر در گرو تداوم ارشادات جنابعالی و حمایت و یاری مردم شریف و صبور ایران خواهد بود.دستاوردهای قطعی این توافق اولیه، به رسمیت شناخته‌شدن حقوق هسته‌ای ایران و حراست از دستاوردهای هسته‌ای فرزندان این مرز و بوم بوده است و در کنار آن با توقف روند تحریم‌های ظالمانه، بخشی از فشارهای غیرقانونی در تحریم‌های یک‌جانبه برداشته و فروپاشی سازمان تحریم آغاز شده است. درنتیجه این ابتکار ایران اسلامی و استقامت ملت بزرگ ایران، قدرتهای بزرگ به این نتیجه رسیدند که تحریم و فشار، راه به جایی نخواهد برد و همان‌گونه که ایران از آغاز اعلام کرده بود، برای کسب توافق، راهی جز احترام متقابل و مذاکره عزتمندانه وجود ندارد، موضوعی که متأسفانه طرف مقابل با تأخیر به درک آن رسید. بی‌تردید حصول این توافق، به نفع همه کشورهای منطقه و صلح و پیشرفت جهانی در راستای رویکرد برد-برد خواهد بود.اینجانب با تبریک این توفیق الهی به حضور رهبری معظم انقلاب، از هدایت و حمایت جنابعالی سپاسگزارم و با تقدیر و تشکر از پشتیبانی‌های بی‌شائبه ملت بزرگ ایران و گرامیداشت یاد شهیدان هسته‌ای، عهد خالصانه این دولت را در خدمت به این ملت قدرشناس تجدید می‌کنم و استمرار دعای خیر جنابعالی و آحاد ملت را مسئلت دارم.حسن روحانی3/آذر/92بسمه تعالیجناب آقای رئیس‌جمهوردستیابی به آنچه مرقوم داشته‌اید در خور تقدیر و تشکر از هیئت مذاکرات هسته‌ئی و دیگر دست اندر کاران است و میتواند پایه‌ی اقدامات هوشمندانه‌ی بعدی قرار گیرد. بی‌شک فضل الهی و دعا و پشتیبانی ملت ایران عامل این موفقیت بوده و در آینده نیز خواهد بود ان‌شاء الله. ایستادگی در برابر زیاده خواهیها همواره باید شاخص خطّ مستقیم حرکت مسئولان این بخش باشد، و چنین خواهد بود ان‌شاء الله.سیّد علی خامنه‌ای3/آذر/92

اریعین حسینی

اشارههرساله با فرارسیدن روز بیستم ماه صفر، موضوع «اربعین شهادت امام حسین علیه السلام»، «زیارت» و «نخستین زائران کربلا» مورد گفت و گوی محافل علمی و مذهبی قرار می گیرد؛ چرا که حادثه جانگداز عاشورا با «اربعین حسینی» پیوندی ناگسستنی دارد. امید است یادکرد و بزرگداشت این مناسبت ها، زمینه رشد و تعالی امّت اسلامی را فراهم سازد. ان شاءاللهپیوند با «ولایت» گرچه نام کربلا و یاد عاشورای محرّم سال 61 هجری بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش، مرزهای جغرافیایی و تاریخی را درنوردید؛ اما پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم از همان هنگامه تولّد نواده معصومش حادثه عاشورا را برای امّت اسلامی بیان فرموده بود(1)؛ لذا افرادی چون «جابر بن عبدالله انصاری» با آغاز سفر تاریخی امام حسین علیه السلام – از مدینه به مکّه و از آنجا به عراق – تحقّق این پیش گویی را مدّ نظر داشتند.جابر و یارانش برای اعلام وفاداری به ساحت مقدّس نبوّت و امامت، انزجار از رژیم ستمگر اموی، اطلاع رسانی و تبلیغ آرمان های عاشورائیان و بیدار ساختن افکار عمومی، در فرصتی مناسب، اوّلین «کاروان زیارتی» را به حرکت درآوردند.حال، اگر مبدأ این سفر و حرکت سرنوشت ساز را، شهر مقدّس «مدینه» بدانیم، چگونگی اطلاع جابر و همسفرانش (مردانی از بنی هاشم و اهل بیت) از ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام، پرسشی است که باید به آن پرداخت: الف) پیشتر گفتیم که مسأله شهادت امام و اصحابش از طریق «احادیث نبوی و علوی» به آگاهی عموم مسلمانان – به ویژه مردم مدینه – رسیده بود.ب) امّ المؤمنین امّ سلمه، به عنوان تنها همسر و بازمانده خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، پناهگاه شیعیان بوده و لذا بعد از رؤیای صادقه و مشاهده تغییر رنگ «تربت مقدّس کربلا» در شب یازدهم محرّم، در میان بنی هاشم حاضر شد و در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، اعلام کرد: «حسین، به شهادت رسید…»(2) ج) عبیدالله بن زیاد – حاکم کوفه – بعد از فرستادن اسرای کربلا به شام، نامه ای به والی مدینه «عمرو بن سعید» نوشت؛ پس از رسیدن نامه به دست والی و آگاهی اش از حوادث عاشورا و اسارت اهل بیت علیهم السلام، عمرو بن سعید دستور داد در کوچه ها و معابر جار بزنند که: «حسین، کشته شده است.» مردم با شنیدن این خبر، به عزاداری پرداختند و بر قاتلان امام، نفرین فرستادند…(3)  د) منادی و هاتفی در روز عاشورا، خبر وقوع مصیبتی بزرگ را به گوش اهل مدینه رساند…(4) فصل آشناییاز آنجا که موضوع «زیارت اربعین» و «نخستین زائرانِ» آرامگاه شهدای کربلا، از طریق «عطیّة بن سعد عوفی کوفی» نقل شده، زیبنده است بعد از آشنایی مختصر با جابر بن عبدالله انصاری، به معرّفی وی نیز بپردازیم.1 جابر وی پانزده سال پیش از هجرت، در مدینه به دنیا آمد. او و پدرش «عبدالله» از پیشتازان اسلام بودند؛ پدرش در جنگ اُحُد به شهادت رسید. جابر از یاران با وفای پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بود که در 19 غزوه شرکت کرد و احادیث فراوانی از آن حضرت نقل نموده؛ لذا مورد احترام همه فرقه های اسلامی است. وی همواره از مدافعان اهل بیت علیهم السلام به شمار می آمد. جابر سرانجام در سال 78 (74 یا 79) هجری از دنیا می رود و پیکرش در «قبرستان بقیع» دفن می شود.(5) 2 عطیّهوی از رجال علم و حدیث شیعه است که در کتاب های رجالی اهل سنّت نیز توثیق شده است. عطیّه در زمان خلافت امام علی علیه السلام (36 – 40 هجری) در کوفه به دنیا آمد و نامش هم توسّط آن حضرت انتخاب شده است. وی از شیعیان راستین و علمای بزرگ بوده که هماره به نشر معارف قرآنی و اهل بیتی می پرداخت؛ به گونه ای که از سوی عوامل حکومتی بنی امیّه مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود. عطیّه علاوه بر نقل احادیث – به ویژه خطبه فدکیّه فاطمه زهراعلیها السلام – از بزرگ ترین مفسّران بوده و تفسیری در 5 جلد به نگارش درآورده است.وی بعد از آشنایی با جابر بن عبدالله، به رتبه شاگردی اش مفتخر گردید؛ که متأسّفانه برخی در گفتار و نوشتار خود، عطیّه را غلام جابر معرّفی کرده اند! عاقبت این مفسّر و محدّث والامقام در سال 111 هجری، در زادگاهش (کوفه) چشم از جهان فرو بست.(6) سفر زیارتی – سیاسییک روز «جابر بن عبدالله انصاری» با شاگردش «عطیّة بن سعد» و گروهی از بنی هاشم و سادات علوی، تصمیم گرفتند مسیر طولانی حجاز تا عراق را – علی رغم خطرات راه و خفقان سیاسی حاکم – طیّ کرده و به «زیارت» امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا نائل شوند. حرکت این کاروان زیارتی، آن هم با حضور صحابی کهنسال و گرانقدر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و نیز همراهی عدّه ای از بنی هاشم، بازتاب گوناگونی را می تواند در افکار عمومی و نظام حکومتی بنی امیّه داشته باشد؛ که متأسّفانه حوادث و واکنش های مسیر این سفر، در منابع تاریخی و حدیثی بیان نشده است! به عبارت دیگر: رژیم سفّاک بنی امیّه برای پیش گیری و سرکوب انقلاب های مردمی، سیاست مکتوب و برنامه همه جانبه ای داشته؛ چرا که با انتشار واقعه جانسوز شهادت و اسارت خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، نخستین بازتاب مردمی اش ایجاد تنفّر، تظاهرات خیابانی و هجرت شیعیان به کربلا می باشد. از این رو، نیروهای اطلاعاتی و نظامی یزید، ورود و خروج افراد – به ویژه شخصیت ها – را تحت کنترل قرار داده و حدّاقل در شهر مدینه «حکومت نظامی و پلیسی» را بر قرار می کنند. با این وجود، نوع برخورد کارگزاران و مأموران با حرکت سؤال برانگیز جابر بن عبدالله انصاری و بنی هاشم، در تواریخ و مقاتل، ثبت و ضبط نشده است.البته می توان چنین نتیجه ای را نیز گرفت که:الف) جابر و همسفرانش به شکل انفرادی و در زمان های مختلف، از مدینه بیرون آمده و در حوالی کربلا به هم پیوسته اند تا با آسودگی خاطر و امنیّت جانی، به زیارت شهیدان مشرّف شوند.ب) احتمالاً جابر از کوفه و یا شهر دیگری عازم کربلا شده باشد.(7) احرام در میقات عشقبا نزدیک شدن کاروان زیارتی به منطقه کربلا، سیلاب اشک از دیدگان جاری شد و آوای مرثیّه خوانی در فضای بیابان طنین افکند و دل های سوگواران در عطش زیارت قبور مطهّر و تابناک شهدا، بی تاب شد…بهتر آن است که قصّه ماندگار این مسافران «حریم نور» را از زبان عطیّه بشنویم:(8) «ما همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل زیارت» نمود و پیراهن پاکیزه ای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید پوشید) و از کیسه ای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد…) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.» آری، «زیارت» آدابی دارد و «زائر» برای رسیدن به مقام قُرب الهی، بایسته است روح و جسم خویشتن را معطّر و پاکیزه سازد و با زمزمه نام معشوق آرام، آرام در مسیر وصال گام بردارد.میهمان عرشیانوقتی شیعیان زائر و سوگوار به قتلگاه رسیدند، با صحنه های دلخراشی رو به رو شدند؛ قبرهای گمنام، خیمه های سوخته، زمین خون آلود و تفتیده، نیزه ها و شمشیرهای شکسته، همگی بیانگر اوج جنایت یزیدیان و منتهای مظلومیت عاشورائیان بود. مشاهده همین تصاویر، خود روضه و مرثیّه ای است که دل ها و چشم ها را با حال و هوای «کربلا و عاشورای محرّم 61 هجری» پیوند می دهد و «حماسه حسینی» را برای همیشه تاریخ ماندگار می سازد. عطیّه عوفی در این باره نقل می کند:  هنگامی که نزدیک قبر مطهّر سید الشّهداعلیه السلام رسیدیم، جابر به من گفت: دستم را روی قبر بگذار.(9) وقتی دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به یکباره از اعماق دل آهی کشیده و بی هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشیدم. چون به هوش آمد، سه بار فریاد برآورد: «یاحسین!» آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت: «حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمی دهد؟!»ولی بعد از لحظه ای، با حالتی غمزده گفت: «و إنّی لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علی اثباجک و فرّق بین بدنک و رأسک؛ حسین جان! من خود، جوابم را می دهم؛ چرا که می دانم رگهای گردنت را بریده اند و بین پیکر و سرت جدایی افکنده اند. لذا پاسخ سلام دوستت را نمی دهی!» زیارتنامه (مثنوی زیارت) جابر در مرحله بعد، این گونه به پیشگاه سید الشّهداعلیه السلام سلام کرد: «… فأشهد أنّک ابن خاتم النّبیّین (10) و ابن سید المؤمنین (11) و ابن حلیف التّقوی و سلیل الهدی و خامس اصحاب الکساء و ابن سید النّقباء و ابن فاطمة سیدة النّساء…؛ من گواهم که تو فرزند بهترین پیامبران و پسر سرور مؤمنان می باشی. تو فرزند هم پیمان تقوا و سلاله هدایتی و پنجمین نفر از اصحاب کساء و فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه سیده بانوان هستی. و چرا چنین نباشی، که سالار پیامبران با دست خود غذایت داده و در دامان پرهیزگاران پرورش یافته ای و از سینه ایمان شیر خورده ای و از دامان اسلام بر آمده ای! خوشا به حال تو در حیات و ممات که پاکیزه زیستی و پاک از دنیا رفتی! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگین است؛ با این حال، شکّ ندارد که آنچه بر شما گذشت، خیر بوده است. فعلیک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّک مضیت علی ما مضی علیه اخوک یحیی بن زکریّا؛ پس سلام و رضوان الهی بر تو باد. و گواهی می دهم که تو همان راه را رفتی، که برادرت یحیی بن زکریّاعلیه السلام پیمود.»(12) سپس به پیشگاه شهدای کربلا چنین سلام فرستاد: «السّلام علیکم (13) ایّتها الأرواح الّتی حلّت بفناء الحسین (14) و اناخت برحله، أشهد أنّکم أقمتم الصّلوة و آتیتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتّی أتاکم الیقین، والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه؛ سلام بر شما ای جانهای پاک که در آستان حسین علیه السلام نزول کرده و آرمیده اید! گواهی می دهم که شما نماز را برپاداشته، زکات را ادا نموده، امر به نیکی و نهی از پلیدی کرده و با ملحدان مبارزه کرده اید و خدا را تا هنگام شهادت، پرستش و عبادت نموده اید. سوگند به آن خدایی که محمّدصلی الله علیه وآله وسلم را به حقّ برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.» پاداش همدلیجابر در فراز پایانی زیارتنامه اش گفته بود: «سوگند به آن خدایی که محمّدصلی الله علیه وآله وسلم را به حق برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.» از این رو، عطیّه و دیگر زائران شگفت زده شده بودند. گرچه آنها به صداقت صحابی سرشناس و عارف پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم باور داشتند، اما سزاوار است که پاسخی برای این ابهام و سؤال دریابند؛ لذا عطیّه می پرسد: چگونه با آنان شریک هستیم و حال آنکه نه دشتی پیموده ایم، نه از بلندی و کوهی بالا رفته ایم و نه در راه خدا شمشیری زده ایم؛ اما اینان کسانی هستند که بین سرها و پیکرشان جدائی افتاده و شهید شده اند، فرزندان آنها یتیم گشته و همسران آنان بیوه شده اند؟! جابر پاسخ داد: ای عطیّه! من از حبیبم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمود:«من أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک فی عملهم؛ هرکس گروهی را دوست بدارد، با آنان محشور می شود. و هرکس کار عدّه ای را دوست بدارد، در عمل آنها شریک خواهد بود.» جابر بعد از بیان حدیث نبوی، گفت: «والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً انّ نیّتی و نیّة اصحابی علی مامضی علیه الحسین علیه السلام و اصحابه؛ سوگند به خدایی که محمّد را به پیامبری برگزید! نیّت و انگیزه من و یارانم همان چیزی است که حسین علیه السلام و یارانش داشتند.» ارزش تولّی و تبرّیعطیّه عوفی در پایان گزارش «زیارت اربعین» می گوید: جابر به من گفت: اکنون مرا به طرف خانه های مردم کوفه ببر. بعد از پیمودن مسافتی، خطاب به من گفت: ای عطیّه! آیا به تو سفارش و وصیّتی بکنم؟ چرا که گمان دارم پس از این سفر، دیگر تو را نبینم و باهم دیداری نداشته باشیم![عرض کردم: بفرمایید. در این موقع، آن صحابی جلیل القدر گفت:] «أحبب محبّ آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم ما أحبّهم، و أبغض مبغض آل محمّد ما أبغضهم و إن کان صوّاماً قوّاماً، و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن تزلّ له قدم بکثرة ذنوبه ثبتت له اُخری بمحبّتهم، فإنّ محبّهم یعود الی الجنّة و مبغضهم یعود الی النّار؛ دوستدار آل پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را دوست بدار مادامی که ایشان را دوست می دارد، و دشمن خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را دشمن بدار مادامی که با ایشان دشمنی می کند ولو اینکه فراوان روزه بگیرد و نماز بگزارد. با دوست محمّد و اهل بیتش مدارا کن؛ چرا که اگر در اثر زیادی گناهش یک پایش بلغزد، به واسطه دوستی اش با آنان، پای دیگرش استوار بماند. بنابراین، دوستدار پیامبر و آلش به سوی بهشت می رود و بازگشت و سرانجام دشمن آنها، دوزخ خواهد بود.» روایتی دیگر علاّمه مجلسی در کتاب تحفةالزّائر، در ضمن بیان «زیارت اربعین»، داستان سفر زیارتی جابر را از زبان فردی به نام «عطا»(15)* می نویسد؛ که او نیز همچون «عطیّه» از همسفران جابر بود. در این گزارش، مطالب دیگری وجود دارد که می تواند موضوع این مقاله را تکمیل سازد؛ از جمله اینکه: - جابر در کنار قبر امام، سه مرتبه «الله اکبر» گفت و سپس بیهوش شد.- وی بعد از به هوش آمدن، این گونه سلام داد:السّلام علیکم یا آل الله، السّلام علیکم یا صفوة الله…- دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت کشیده، آنگاه چهار رکعت نماز خواند.- نزد قبر حضرت علی اکبرعلیه السلام آمده و عرضه داشت:السّلام علیک یا مولای وابن مولای، لعن الله قاتلک، لعن الله ظالمک، أتقرّب الی الله بمحبّتکم و أبرء الی الله من عدوّکم.- بعد از خواندن دو رکعت نماز، به پیشگاه شهدای کربلا چنین درود فرستاد: السّلام علی الأرواح المُنیخة بقبر ابی عبدالله، السّلام علیکم یا شیعة الله و شیعة رسوله و شیعة امیرالمؤمنین و الحسن والحسین، السّلام علیکم یا طاهرون، السّلام علیکم یا مهدیّون، السّلام علیکم یا ابرار، السّلام علیکم و علی ملائکة الله الحافّین بقبورکم، جمعنی الله و ایّاکم فی مستقرّ رحمته تحت عرشه.- سپس به جانب آرامگاه حضرت عبّاس علیه السلام رفته و این زیارتنامه را زمزمه کرد: السّلام علیک یا اباالقاسم، السّلام علیک یا عبّاس بن علی، السّلام علیک یابن امیرالمؤمنین، أشهد لقد بالغت فی النّصیحة و أدّیت الأمانة و جاهدت عدوّک و عدوّ أخیک، فصلوات الله علی روحک الطّیّبة و جزاک الله من أخٍ خیراً.(16) - جابر بن عبدالله انصاری بعد از خواندن دو رکعت نماز و درخواست حوائج از درگاه الهی، با شهدای کربلا وداع نموده (17) و آرام آرام از سرزمین تابناک نینوا به جانب دیگر رهسپار شد تا پیام آور اهداف مقدّس عاشورائیان بوده باشد

یلدا

شب یلدا یا شب چله چیستدی ماه، در ایران کهن، چهار جشن، در بر داشت. نخستین روز دی ماه و روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم، سه روزی که نام ماه و نام روز یکی بود. بنا بر گاه شماری کهن هر یک از سی روز ماه، نامی ویژه دارد، که نام فرشتگان است. نام دوازده ماه سال نیز در میان آنهاست. در هر ماه روزی را که نام روز با نام ماه یکی باشد، جشن می گیرند، و در این سی روز ماه، سه روز آن «دی» نام دارد و هر سه روز را در گذشته جشن می گرفتند. امروز از این چهار جشن تنها شب نخستین روز دی ماه، یا شب یلدا را جشن می گیرند، یعنی آخرین شب پاییز، نخستین شب زمستان، پایان قوس، آغاز جدی و درازترین شب سال.واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است. ولادت خورشید (مهر، میترا) و رومیان آن را «ناتالیس انویکتوس» یعنی روز «تولد مهر شکست ناپذیر» نامند.زایش خورشید و آغاز دی را، آیین ها و فرهنگ های بسیاری از سرزمین های کهن آغاز سال قرار دادند، به شگون روزی که خورشید از چنگ شب های اهریمنی نجات می یافت و روزی مقدس برای مهرپرستان بود.در سده چهارم میلادی، بر اثر اشتباهی که در محاسبه کبیسه ها رخ داد، روز 25 دسامبر را (به جای روز 21 دسامبر) روز تولد میترا دانسته و تولد عیسی مسیح را نیز در این آغاز سال قرار دادند. بنابراین نوئل اروپایی و واقعی همان شب یلدا یعنی انقلاب شتوی در سی آذر برابر با بیست و یکم دسامبر است.در لغت نامه دهخدا درباره این سنت کهن چنین آمده است: «یلدا لغت سریانی است به معنی میلاد عربی» و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده اند، از این رو، بدین نام نامیده اند. باید توجه داشت که جشن میلاد مسیح که در 25 دسامبر تثبیت شده، طبق تحقیق، در اصل جشن ظهور میترا بوده که مسیحیان در قرن چهارم میلادی آن را روز تولد عیسی قرار دادند.یلدا اول زمستان و شب آخر پاییز است که درازترین شب های سال است، و در آن شب، یا نزدیک بدان، آفتاب به برج جدی تحویل می کند و قدما آن را سخت شوم و نامبارک می انگاشتند. در بیشتر نقاط ایران در این شب مراسمی انجام می شود، شاعران زلف یار و همچنین روز هجران را از حیث سیاهی و درازی بدان تشبیه کنند و از شعرهای برخی از شاعران مانند سنائی، معزی، خاقانی و سیف اسفرنگی، رابطه بین مسیح و یلدا ادراک می شود. یلدا برابر با شب اول جدی و شب هفتم دی ماه جلالی و شب بیست و یکم دسامبر فرانسوی است.» آیین و جشن شب یلدا یا شب چله بزرگ تا به امروز در تمامی سرزمین کهنسال ایران و در بین همه قشرها و خانوارها برگزار می شود.یلدا را همچنین می توان جشن و گردهمایی خانوادگی دانست. در شب یلدا خویشاوندان نزدیک در خانه بزرگ خانواده گرد می آیند. به بیانی دیگر، در سرمای آغازین زمستان، دور کرسی نشستن و تا نیمه شب میوه و آجیل و غذا خوردن و به فال حافظ گوش کردن از ویژگی های شب یلدا است. برگزاری مراسم یلدا، اگر بتوان نام جشن بر آن نهاد، آیینی خانوادگی است و گردهمایی ها به خویشاوندان و دوستان نزدیک محدود می شود. در کتاب ها و سندهای تاریخی به برگزاری مراسم شب یلدا اشاره ای نشده است. ابوریحان بیرونی از جشن روز اول دی ماه که آن را خرم روز نامند، در دستگاه حکومتی و پادشاهی یاد می کند. نامی از شب یلدا در میان نیست که می توان دلیل آن را خانوادگی و همگانی و غیر رسمی بودن جشن یلدا دانست. چراغ های رابطه

یلدا مبارک

شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیم‌کره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از 30 آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می‌شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن می‌گیرند.این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.

بهشت وجهنم

به یک نفر گفتند بهشت وجهنم را توصیف کن؟گفت :وقتی وارد جهنم میشی یک سری آدمهای گرسنه ای میبینی که فرشته ها برای آنها بهترین غذا ها را سرو میکنند وهمگی سریک سفره نشسته اند. همه قاشق و چنگال هایی به بلندی یک متر در دست دارند.و سعی میکنند غذا را درون دهان خود بگذارند. خیلی سعی میکنند ولی نمی توانندو از این ناتوانی عذاب میکشند.بهشت هم به همین صورت است فقط با این تفاوت که آدمها غذا رادرون دهان یکدیگر میگذارند و همه راضی و خوشحال هستند.

یاعلی

 مصرع ناقص من کاش که کامل می شدشعر در وصف تو از سوی تو نازل می شدشعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیستواژه در دست من آنگونه که می خواهم نیستمن که حیران تو حیران توام می دانمنه فقط من که در این دایره سرگردانمهمه ی عالم و آدم به تو می اندیشد شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشدکعبه از راز جهان راز خدا آگاه استراز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله استکعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دیدخود زلیخا شد و خود پیرهن صبر دریدکعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشتقلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چهمست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ستکهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ستروز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید     می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوتای که فتح ملکوت است برای تو هبوطنه فقط دست زمین از تو تو را می خواهدسالیانی ست که معراج خدا می خواهد-زیر پای تو به زانوی ادب بنشیندلحظه ای جای یتیمان عرب بنشینددم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علیرقص شمشیر تو تفریح خدا بود علیوای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستیوای اگر پارچه ی زرد به سر می بستیدر هوا تیغ دو دم  نعره ی هو هو می زدنعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زدبار دیگر سپر و تیغ و علم را بردارپا در این دایره بگذار عدم را برداربعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدییازده مرتبه در آینه تکرار شدیراز خلقت همه پنهان شده در عین علی ستکهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ستروز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید.

مولا

حول چشمان تو لا قُوّةَ الّا باللهقُل غزلخوانی و شیدایی و مستی لِلّهآخرالامر غزلهای تو گمراهم کردهر که دارد هوس در به دری بسم الله:باد می آید و موهات پریشان شده استباد با توست... همین است که طوفان شده است!آخرش خلق رطب ختم به لبهای تو شدمثلا معجزه ها: ختم به قرآن شده استطعم لبهات عسل: "فیهِ شِفاءٌ لٍالنّاس"کافر از آیه ی لبهات مسلمان شده است...شب یک روز کذایی به خیابان رفتیبعد از آن شب همه ی شهر خیابان شده استزل زدی سمت افق... بغض شدی... فهمیدمپشت چشمان تو یک فاجعه پنهان شده است"جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه"جنگ از دوری چشم تو فراوان شده استرگ زدی... خون دلم ریخت به "گرمابه ی فین"فرض کن یک شبه شیراز تو کاشان شده استخون به پا کرده ای و شال به سر کرده ای وراه افتاده ای و جاده هراسان شده استجاده ها حسرت گیسوی تو را می خوردندپیچ هر گردنه در موی تو "حیران" شده استاین! همین کوه فرو ریخته اندام من استترک آغوش تو کرده ست که ویران شده استیوسف مصر! به برگشتن خود فکر نکنمدتی هست که کنعان تو زندان شده است...

عجیب

عجیب است که انسان نه می تواند برای تولدش شادی کند ونه برای مرگش عزابگیرد

Weblog Themes By Pichak

........

درباره وبلاگ


پیوندهای روزانه


استخاره آنلاین با قرآن کریم