یاعلی
مصرع ناقص من کاش که کامل می شدشعر در وصف تو از سوی تو نازل می شدشعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیستواژه در دست من آنگونه که می خواهم نیستمن که حیران تو حیران توام می دانمنه فقط من که در این دایره سرگردانمهمه ی عالم و آدم به تو می اندیشد شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشدکعبه از راز جهان راز خدا آگاه استراز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله استکعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دیدخود زلیخا شد و خود پیرهن صبر دریدکعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشتقلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چهمست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ستکهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ستروز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوتای که فتح ملکوت است برای تو هبوطنه فقط دست زمین از تو تو را می خواهدسالیانی ست که معراج خدا می خواهد-زیر پای تو به زانوی ادب بنشیندلحظه ای جای یتیمان عرب بنشینددم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علیرقص شمشیر تو تفریح خدا بود علیوای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستیوای اگر پارچه ی زرد به سر می بستیدر هوا تیغ دو دم نعره ی هو هو می زدنعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زدبار دیگر سپر و تیغ و علم را بردارپا در این دایره بگذار عدم را برداربعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدییازده مرتبه در آینه تکرار شدیراز خلقت همه پنهان شده در عین علی ستکهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ستروز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید.
نوشته شده توسط محمدصالحی در شنبه 92/9/23 |
نظر